loading...

خود خودم و دیگر هیچ

بازدید : 465
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 9:36

این هفته مدام تو گذشته پرسه زدم... اصلا خوب نبودم و انگار خودم نبودم...

به لحاظ روحی کلی به هم ریختم. مدام با خودم فکر میکنم که چیشد که به اینجا رسیدم؟ مدام دنبال منشا گشتم و گذشته رو واکاوی کردم... و هر چی به ذهنم اومد رو پیاده کردم رو کاغذ!

میگه که این مدت ممکنه به اندازه‌ی گذشته با یاداوریشون درد بکشی اما این درد باید بالاخره یک روز بالا بیاد و شکافته بشه... حق با اونه! راست میگه ، این چرخه باید یه جایی تموم شه بالاخره .

من هیچ وقت از گذشتم، احساساتم، افکارم با این شفافیت با کسی حرف نزده بودم. امشب کمی‌احساس سبکی میکنم ... کمی‌منگم و احساس میکنم معلقم بین زمین و اسمون! باید ذهنم رو مرتب کنم به یه نتیجه رسیدم از شهریور پارسال تا الان ؛ اینکه بجز خودت نباید از هیچ کس انتظاری داشته باشی، تنها ادمی‌که میتونی روش حساب کنی ، فقط خودتی و خودت...

یاد حرف لیتل فینگر افتادم "برای فهمیدن انگیزه‌ی هر کس ، بدترین دلیل رو در نظر بگیر و براش اماده باش. فکر کن همه دشمنتن و در عین حال فکر کن که دوستتن! تو ذهنت باهاشون بجنگ ولی در ظاهر باهاشون خوب باش و طوری رفتار کن که انگار دوستتن"

نوشتن به سبک ف.دال
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی